نود و نه درصد ِسینما.

ساخت وبلاگ

بسمه تعالی

 

%99 سینما!

 

   اساس پیدایش هرپدیده ای از آغاز به مجموعه ای از پیش آمدهایی بستگی دارد که شرایط ظهور آن پدیده را ممکن می سازد.

   سینما در آغاز بی  هیچ تصوری از «هنر»، پدید آمد.و تنها انقلابی در عرصه عکاسی، تصور می شد.

هرچند به رسمیت شناخته شدن این انقلابِ مکانیکی به اندازه تمام تاریخ سینما؛پر از مشقتها و مجاهدتهای بسیار بود،اما به نظر می رسد اساس این رسمیت،نوعی نظریه ی قابل اثبات ، بر اساس تعاملات فرهنگی واجتماعی است.

    تثبیت مفهوم سینما به عنوان «زبان»، اگرچه منشاء تردیدهای بسیاری در تواناییِ ذاتیِ زبانِ تصویری بود،اما در دهه های آتی به نزاعی شدید میان دو تفکرِ حاکم بر سینما (مارکسیسم وامپریالیسم ) گردید.چیزی که مدتها مدنظر رهبرانی چون: لنین وبعدها استالین وفیلمساز- نظریه پردازانی،چون: آیزنشتاین وبسیاری دیگر بود،به سرعت تبدیل به ابزاری نه تنها برای بیان عقایدِ خودی،که بیشتر برای سرکوبی نظرات طرف مقابل گردید.

     جوانان پرشوری که امیدهایِ رهایی بخشیِ انسانها را در انقلاب مارکسیستی جستجو می کردند،نه تنها به هنری انقلابی؛بلکه به : انقلابی کردنِ تمامِ هنرها می اندیشیدند! اما اتفاقات بعدی،بویژه انقلاب سال 1968 فرانسه،انقلابی که عمیقاَ سینمایی بود؛تا حد زیادی موجب دلزدگی جوانان و روشنفکران سینما از مارکسیست گردید.(در آن سال حزب کمونیست فرانسه از دانشجویان معترض حمایت نکرد) و این دلزدگی،اساس بسیاری از تحولات بعدیِ سینما شد. حال دیگر به نظر می رسید: خودِ انسان،اهمیت بیشتری یافته و فردیت،جای خود را به «اجتماع کارگری» داده بود.

  دستاوردهای این تغییر نگرش،باب جدیدی بود که در مباحث اساسی سینما خود را بروز می داد.مباحثی چون: جنسیت- نژاد وقومیت- محیط زیست- حقوق بشر وبسیاری موارد دیگر.رفته رفته به نظر می رسید،هرکس به تنهایی می خواهد حق از دست رفته همفکران خود را از اجتماع، بستاند. به طور مثال:فمینیستها،به حقوق از دست رفته زنان تاکید می کردند؛ رنگین پوستان نیز چنین تصوری را داشتند.دوستداران محیط زیست،دیگران را متهم به نابودی زمین می کردند و....

  در سالهای بعد، این تلاشها بازهم فردی تر،اما انسانی تر شد.به طوری که در عصر پست مدرن (که نوعی تفکرِ امپریالیستیِ تلطیف شده بر آن حاکم است)تمام امیدهایِ رهایی بخشیِ انسانها،بر عهده ی یک نفر(که عموماَ انسانی پاک وگاه ماورائی است) گذاشته شده.

  تغییر روند در نظریه و رویه های حاکم برهنر،اگرچه به مقدار زیادی بر انقلابها وابسته بوده، اما این انقلابها را، نمی توان جز در حیطه تحولات فکری،فرهنگی و اقتصادی هر جامعه برسی کرد. هر نظام فکری؛سلسله ای از زیبائی شناختیِ مختص خود را که،البته بر پایه امکانات، محدودیتها،و بویژه جهانبینی خاص آن تفکر استوار بود،بر بدنه هنر تزریق کرد. بنابر این می توان نتیجه گرفت:تحولات بزرگ، در عرصه هنر،بی شک متاَثر از تحولات عمیق در عرصه های تفکری وشرایط خاصِ اجتماعیِ هر اجتماعی است. تحولاتی چون: انقلابها-جنگها- سرنگونی و پاگرفتن حکومتها و... .

به طور مثال: سینمای پیش وپس از انقلاب ایران-دفاع مقدس وظهور سینمای دفاع مقدس.و...

  البته منظور بنده برسیِ انقلابیِ تاریخ سینما،ویا توضیح واضحات نیست، بلکه بیشتر توجه دادن به این نکته است که: به احتمال زیاد در سالهای آینده،شاهد سبکها، شیوه ها و نگرشهای جدیدی در عرصه هنر،بویژه سینما خواهیم بود.

بررسی تحولات اخیر(بیداری اسلامی و جنبش وال استریت)توانایی های بالقوه بسیاری برای تغییر در ترکیب وساختارهای رایج هنری امروز را نمایان می کند.

سرنگونی دیکتاتورهای عربی از چند وجه می تواند بر نظریه های رایج هنر تاَثیر بگذارد،

اول:اروپا و امریکا،که همیشه خود را در تمام عرصه ها پیشرو می دانستند،حالا کشورهای فقیر عربی را از خود پیشتر دیده اند.این امر باعث توجه بیش از پیش نظریه پردازانِ اجتماعی وهنری به آنچه تا کنون «هنر جهان سوم» می نامیدند خواهد شد.وشاید آنها را مجبور به باور این نکته که این جوانان می توانند تمام انحصارها را فرو ریزند،نماید تا تعاریفی دموکراتیک تر(ونه یکسویه) از تعابیر قبلی ارائه نمایند.و این دقیقاَ به معنای درهم ریختن نظریه ی «هنرجهان سوم» خواهد بود.

دوم:خود باوری نزد جوامع بیدارشده بالا می رود.و ایشان خود را قادر به در هم ریختن تمام ساختارهای رایج می دانند.

سوم:به طور طبیعی در پی احقاق حق بر خواهند آمد ودر مورد تقلید، کپی برداری ومحدودیت در ساختارهای   کشورهای غربی(که حامی دیکتاتورهای کشورشان بوده اند)تجدیدنظر خواهند کرد.واین امرشاید به شکل گیری قواعد جدیدی درهنر این کشورها منجر گردد.

چهارم:با از بین رفتن دیکتاتورها وبرچیده شدن بساط ممیزی وسانسور،عرصه برای بروز خلاقیتهای جوانان با استعداد این کشورها فراهم خواهد شد.

پنجم: مهمترین اتفاقی که شاید آرزوی تمام هنرمندان مسلمان باشد،معرفی «اسلام» به عنوان امید رهایی بخشی انسانهاست. این امر محقق نمی شود مگر آنکه نظریه پردازان مسلمان از هم اکنون نسبت به بازآفرینی ویا خلق مفاهیم نوین، نوعی زیبائی شناسیِ خاص را با ویژگی هایی چون: ساختارشکن بودن-عدالت خواهی-والبته آموزه های دینی ومذهبی،اقدام نمایند.

 این دگرگونی بی شک از ادبیات شروع خواهد شد.وهمه گیر شدن وتبدیل به سبک شدن آن،بستگی به همگراییِ این ملتها واستقبال سایر ملتها از این هنرها خواهد بود.

 

   اما به نظر می رسد این تحولات  در آنسوی آبها(قلب اروپا و امریکا) شتاب بیشتری داشته باشد.نگاهی اجمالی به شعارهای معترضان جنبش وال استریت، وبررسی شرایط حاکم، بخوبی نشان دهنده ی تغییرات بسیاری درنگرش وجهانبینی حاکم بر جوامع غربی است.

  نود و نه درصد مردم فقیر یعنی: تفاوت آشکار وچرخش کامل از نگره فرد گرایانه ی غربی در تعیین سرنوشت خویش. فرو ریختن این تصور که:مردم با راَی دادن به طور دموکراتیک،سرنوشت خویش را رقم می زنند،ذهن ها را به این سمت سوق خواهد داد که: راَی دهندگان(99%) تنها برده گان راَی گیرندگان(%1) بوده اند!که تبعات آن علاوه بر تسخیر فیزیکی وال استریت، می تواند منشاء تغییر تمام تصورات ونظریه های حاکم بر روابط اجتماعی و البته فرهنگیِ غرب باشد.

 این انقلاب اگرچه تماماَ بر پایه اقتصاد شکل گرفته،اما هیچ نشانی از تفکر مارکس در آن دیده نمی شود.چرا که این شکاف بقدری عمیق و گسترده است که بعید به نظر می رسد با شعار برابری اقتصادی پر شود.در اینجا نه فقط طبقه کارگری،بلکه تمام  جامعه در برابر چند نفر انگشت شمار قرار گرفته اند. به این ترتیب می توان تصور کرد در این صف بندی مطالبه چیزی خاص مد نظر نباشد،بلکه رقابت بر سر آن است که:چه کسی در صف معصومین!و چه کسی در نزد ملعونین! قرار دارد.

 این طرز تفکر به گونه های مختلف واشکال بسیار متنوع می تواند در نظریه های هنری رسوخ کند.هنگامی که یک پزشک عمومی با درآمد ماهیانه،مثلاَ بیست هزار دلار،تنها به این دلیل که یک سرمایه دار میلیاردی  ویایک بانکدار بزرگ نیست؛می تواند در کنار یک سیاهپوست بسیار فقیر قرار گیرد ودر صف معصومین باشد؛احتمالاَ یک فیلم بسیار فاخر هنری بامضمون خاص هم می تواند در کنار یک فیلم کاملاَ عامه پسند با مضمون مشابه قرار گیرد! بنابراین شاید در آینده ارزش یک اثر هنری بیشتر به کثرت گرایی و اینکه مربوط به کدام صف باشد؛ تعیین گردد.

  بی شک این تغییر نظر در عرصه هنر غرب،از سینما شروع خواهد شد،بسته به اینکه سینماگران غربی خودرا در کدام صف تصور کنند. اما قابل پیش بینی ترین حالت؛ساخت فیلم های مستند در مورد خود جنبش می باشد( نظیر آنچه در وود استاک ساخته شد)؛ رفته رفته،نویسندگان و فیلم سازان مستقل اروپا و امریکا،فیلمهایی با ساختار متفاوت خواهند ساخت ودر ادامه، تحلیل گران  ومنتقدان، زیبایی شناسی این آثار را طبقه بندی وتعریف می نمایند و این نکته که آیا این تغییرات به سبک،یا ژانر جدیدی در سینما منتهی خواهد شد یا دوره جدیدی در سینما آغاز خواهد گردید،یا خیر؛ بستگی به استقبال عموم والبته شرایط اقتصادی وسیاسی پس از جنبش دارد.

  زیبایی شناسی این آثار هرچه باشد، ویژگی های زیر را می توان برای آن تصور کرد:

1: بشدت کثرت گرا و البته جهانی(خارج از قومیت، ملیت و نژاد)

2: بشدت فقیر. هم به لحاظ مضمون، ریشه های فقیرانه وقابل پرداخت به قشر فرودست جامعه را خواهد داشت، وهم به لحاظ تولید فقیر خواهد بود. به این معنی که کمتر شاهد تولیدات عظیم(سوپر پروداکشن) وبازیگران گران قیمت وطراحی ها وجلوه های ویژه ی پرخرج خواهیم بود.

3: مستند گونه، واحتمالاَبا دوربین های دیجیتال، بدون طراحی صحنه ونور پردازی های خاص.

4: به لحاظ نظریه های تماشاگریت، مبتنی بر تحقیر های گلادیاتوری.

5: به لحاظ مضامین انسانی،سرخورده و ماَیوس.

6: امیدهای رهایی بخشی بر عهده تفکر جمعی خواهد بود و نه گروه انسانها( چیزی شبیه یک مذهب ودینِ عمومی وفراگیر)

 

 

جواد سهیلی نیک

بالهای نقره ای...
ما را در سایت بالهای نقره ای دنبال می کنید

برچسب : k king,k kissanime,k kitchen,k king of fighters,k kiosk,k kim,k kings anime,k kitchen chicago,دندنه,k kick, نویسنده : deepfocusa بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 7:32